در ادامه معرفی یک استعداد پنهان از دیار عرفان فاریاب باستان :
ارسالی انجنیر سید عارف  گهریک ارسالی انجنیر سید عارف گهریک

مورخ 25 / 09 / 1389 شهر میمنه

   فرهنگ و ادبیات کهن و معاصر سرزمین ما از زمانه های دور و نزدیک در دوره های مختلف اساطیر و زمامداران وقت با دشواری و سهولت های روبرو شده و با وجود آن هم در اثر تلاش و زحمات بی شایبه بزرگ مردان تاریخ و شخصیت های دانشمند  توانسته ارزش اصیل خود را در ردیف فرهنگ و ادبیات  دیگر مناطق حفظ نماید . تا جائی هم  تاریخ چندین هزار سالۀ با افتخار سرزمین آبای ما بیان گر این مدعا ست.

پس مشهود و هویداست که ظهور شخصیت های ملی سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی از هر نقطۀ این سرزمین از گذشته های دور با استعداد ، توانائی و نیروی خارق العاده علمی و فکری تا امروز ادامه دارد .

سخنی چند از فاریاب باستان مهد علم و فرهنگ خواهیم گفت که این خطه نیز همانند سایر نقاط کشور ما افغانستان عزیز در دوره های مختلف ، عرصه های مختلف شخصیت های را در دامن پر مهر خود پرورده است که توانسته اند مایه افتخار سرزمین شان گردند .

بدین سلسله در این اواخر با یک جوان با استعداد آشنا میشویم که نتنها در عرصه علم و فرهنگ در دیار خود زبان زد و قابل توجه اهل فرهنگ و مردمش قرار دارد بل در زمرۀ جوانان نیرومند و پر تلاش عرصه ورزش بشمار میرود چنانچه دوستان گرامی و خواننده گان نهایت عزیز در جریان هستند که چندی قبل با نشر چند پارچه شعر از این جوان مستعد و عدۀ نشر زندگینامه اش را  سپرده بودم اینک موفق به نشر آن شدم . 

 زندگینامه عبدالقیوم " خروش "

عبدالقیوم خروش فرزند محمد ابراهیم  ، از باشنده گان بومی قوم اوزبیک ولایت فاریاب در سال 1361 خورشیدی در گذر تند ورک مربوط ناحیه سوم شهر میمنه دریک خانوادۀ روشن متوسط متولد گردید وی ایام طفولیت را با مهر و نوازش های دلسوزانه مادر و پدر مهربانش همراه با توجه برادر بزرگش استاد محمد نعیم سپری نمود وی در سال 1368 خورشیدی در اثر توجه پدر و برادر بزرگش جهت فراگیری تعلیم و تربیه  شامل یک از مکاتب محلی بنام مکتب ابتدائیه گذر پشه خانی شده بعد از سپری نمودن موفقانه دورۀ ابتدائی بنابر علاقه خودش  و تشویق بزرگان قومی بخاطر فراگیری تحصیلات عالی در سال 1374راهی دارالعلوم عالی ابومسلم خراسانی گردید ه و بعد از به پایان رسانیدن دوره تحصیل در سال 1381 خورشیدی سند فراغت را به سویه مافوق بکلوریا ( چهارده پاس ) بدست میآورد . بعد از آن بنابر مشکلات های زنده گی نمیتواند تحصیلات خویش را به سویه بالاتر ادامه بدهد با داشتن ظرفیت و استعداد خوب کاری و آشنائی کامل به لسان انگلیسی در یکی از دفاتر خارجی ایفای وظیفه مینماید تا این که بتواند از این مدرک مصدر خوب خدمت برای فامیل و میهن عزیز ش گردد .

عبدالقیوم خروش  بنابر علاقۀ که داشت در دوران طفولیت به ورزش فوتبال رو میآورد و در اندک زمان یکی از بازیکنان خوب تیم فوتبال دارالعلوم عالی ابومسلم خراسانی ولایت فاریاب میگردد در جریان همین زمان ها بود که بنابر شوق خودش و تشویق دوستانش  شامل یکی از کلپ های ورزش رزمی کانگفوتوا در شهر میمنه میگردد و دریک فاصله کم توانست در قطار افتخار آفرینان دیارش گردیده چندی بعد در اثر سعی و تلاش  توانست عضو تیم ملی منتخب فوتبال ولایت فاریاب شود .

نا گفته نباید گذاشت که عبدالقیوم خروش در جریان فراگیری تحصیل ، ناگهان شوق مطالعه کتاب برایش پیدا میشود وآثار ودیوان  نویسنده گان معروف و شعرای بلند مرتبه عصر کهن و معاصر را به مطالعه میگیرد و در همین جریان کم  کم  فرصت میابد تا با داشتن  فهم و درک از دنیا فرهنگ و ادب و جهان سرایش ، چیزی بسراید و بنویسد این حالت وی توجه دوستانش را به خود جلب مینماید تشویق دوستانش هریک نویسنده ، استاد محمد محسن "شاداب" ، استاد امیر محمد ، انجنیر غلام رسول "اورتاق"  ، داکتر سید جاوید "فائز"، خارنوال عبدالخلیل ، خارنوال محمد نسیم " رفعت " ، خارنوال نعمت الله " نعمت " و سایرین  سبب سرودن بیشتر شعر و علاقه مندی موصوف نسبت به دنیای سرایش و فرهنگ میگردد . بیشترین سروده  های وی  در سبک و قالب اشعار کهن و کلاسیک میباشد . عبدالقیوم خروش از جملۀ جوان آزاد اندیش و ترقی خواه در قطار سایر جوانان مهین دوست و آزادیخواه است . در اخیر دو پارچه از سروده عبدالقیوم خروش را جهت رضایت خاطر خواننده گان و علاقه  مندان به نشر میسپاریم .

 

 نگاه

 

چه خوش است به خاک راهش خون دل چکیده باشد

سحر  از نگاه  مستش سخنی شنیده  باشد

 

نکشید به کام آتش دل سر فراز ما را

شاید از جهان غیرت سر شیر بریده باشد

 

به خدا نوای درویش نرسد به گوش سلطان

مگر از شراب انگور به لبش رسیده باشد

 

چه کنم اثر نبخشد سر مو کلام زاهد

به از آن غبار غیبت ز دامن تکیده باشد

 

شنو از زبان سر مست بگو با خیال فردا

گلی از بهار بیدل دم صبح گزیده باشد

 

فغان از دو لب لعلش دو لبش شکر بریزد

محال است " خروش " رسیدن ز تو وی رمیده باشد

" خروش "


December 21st, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان